چقدر ساده بهم ریختی روان مرا
بریده غصه ی دل کندنت آبای مرا
قبول کن که مخاطب پسند خواهد شد
به هر زبان بنویسند داستان مرا
گذشتی از من و شب های خالی از غزلم
گرفته حضرت دستان تو جهان مرا
سریع پیر شدم آنچنان که آینه نیست
شکسته در دل خود صورت جوان مرا
به فکر معجزه ای تازه بودم و ناگاه
خدا گرفت به دست تو امتحان مرا
نه تو خلیل خدایی نه من چو اسمائیل
بگیر خنجر و دردم بگیر جان مرا
تو را به حرمت عشقت قسم بیا برگرد
بیا و تلخ تر از این نکن دهان مرا
چه روزگار غریبیست بعد رفتن تو
بغل گرفته غمی کهنه آسمان مرا
تو نیم دیگر من نیستی تمام منی
تمام کن غم و اندوه سالیان مرا
❤امیر عظیمی❤
هر بار این درو......برچسب : نویسنده : yavashakiiinevesht بازدید : 104